جزوه تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران با فرمت pdf
بخشی از متن فایل
تحوالت سیاسی و اجتماعی ایران- جلسه پنجم:
جناح چپ:
برای درک نوع نگاه چپ ها به رخدادها و تحوالت تاریخی باید اندیشه مارکس را مورد بازبینی قرار داد.
مارکس معتقد بود سه چیز روابط اجتماعی و سیاسی را می سازند.
ابزار تولید: او معتقد ابتدا ابزاری وجود دارند که آن ابزار وظیفه تولید را بر عهده دارند. برای
مثال در جنوب تور و قایق و در بخش های مرزی بیل و کلنگ ابزار کار محسوب می شوند.
روش تولید: ابزار تولید متفاوت شیوه ی تولید متفاوتی را هم می طلبد که زمینه ساز تفاوت
های فرهنگی می باشد. برای مثال نوع رقص جنوبی ها شبیه پهن کردن تور می باشد.
روابط تولید: با تفاوت بین روش های تولید روابط تولید متفاوتی نیز شکل می گیرند. برای
مثال فردی که قایق و تور ماهی بزرگتری دارد، ثروت و قدرت بیشتری در روابط تولیدی خود
نسبت به یک کشاورز در مرکز کم آب ایران دارد.
در نتیجه می توان گفت ابزار و روش تولید قوی ناخودآگاه روابط تولید قوی تری را نیز ایجاد می کنند.
ایجاد روابط تولید قوی سبب ایجاد طبقه و برتری گروهی که ابزار و شیوه برتری دارند بر دیگر گروه ها می
شوند. که این طبقات همواره با یکدیگر در نزاع و تضاد هستند و از نظر مارکس تاریخ را همین تضاد های
طبقاتی ایجاد کرده اند.
طبقه: گروهی که ابزار و شیوه تولید یکسانی دارند.
مارکس معتقد است تاریخ به پنج دوره کلی تقسیم شده است:
کمون: طبقه ای وجود نداشته است، ابزار و تولید یکسان بوده اند، منابع برای همه بوده است.
ارباب و برده: نقطه شروع ایجاد شیوه و ابزار تولید می باشد که سبب تضادهای طبقاتی بین دو
قشر ارباب )اغنیا( و برده )فقرا( شد. قیام اسپارتاکوس در اروپا بر علیه این نظام طبقاتی شکل
گرفت.
فئودالیسم: فئودال ها و رعیت ها سازنده ی نظام طبقاتی این دوره بودند.
سرمایه داری: در این دوره که بعد از انقالب صعنتی در اروپا شکل گرفت طبقات به دو دسته
سرمایه دار و کارگر تقسیم می شدند. علت تفاوت این طبقات با یکدیگر دارا بودن ابزار، شیوه و
روابط متفاوت تولید بود
بازگشت به کمون اولیه: بنا به دیدگاه مارکس باید انقالبی صورت بگیرد و جهان به کمون اولیه
بازگردد.
در نتیجه می توان گفت نگاه چپ به رخدادها و تحوالت تاریخی، نگاهی اقتصادی می باشد که مبتنی بر
ابزار تولید، روش تولید و روابط تولید متفاوت است.
برای مثال انقالب ایران را می توان از نگاه چپ ها اینطور تعریف کرد که با توسعه یافتگی سریع و
گسترش کارخانه ها در دهه پنجاه کشاورزان زیادی به شهرها آمدند و حس حقارت ناشی از کار در کارخانه ها و
حاشیه نشینی و زاغه نشینی سبب گسترش اعتراضات و انقالب شد.
نقد: در اروپا نظام ها فئودالی بودند و دولت ها عمال مستقل نبودند و برای سرباز و پول در
زمان جنگ ها نیازمند زمین داران فئودال بودند. فئودال ها به شدت بر دولت و اقتصاد
تاثیرگذار بودند. در حالی که در شرق دولت قدرتمند بود و وابستگی همگانی به آن وجود
داشت. در شرق طبقه بندی بر خالف اروپا نه مبتنی بر اقتصاد بلکه مبتنی بر ارزش بوده است
و جامعه را به طبقات مختلفی شامل شاه، روحانیون، نظامیان، صنعتگران و … تقسیم بندی می
کرده است.
مارکس با قبول این نقد، شیوه تولید آسیایی را ارائه می دهد که مطابق آن توضیح می دهد: در جامعه
شرق دولت به دلیل نیاز همگانی به آب و کنترل آن توسط شاه، دولت مقتدر، متمرکز و استبدادی است؛ در
نتیجه قدرت اقتصادی و اجتماعی جامعه دچار رکود و فرسایش می شود.
استبداد ایرانی/ جامعه کلنگی: کاتوزیان پیرو توضیحات مارکس مفهوم “استبداد ایرانی” را
ارائه می دهد. او معتقد است از آن جایی که طبقات در ایران همواره وابسته به دولت هستند و
قانون و مشروعیت در دولت مبتنی بر قدرت دولت است پس تداوم، استمرار و پیشرفت در
ایران وابسته به شاه و دولت است. او لغت “جامعه کلنگی” را برای جامعه ایران بکار می برد و
این طور تحلیل می کند که: جامعه ایران جامعه ای کلنگی است، چرا که همه چیز تحت
سیطره و اختیار دولت است و زمانی ایران پیشرفت می کند که دولت و شاه قدرتمند باشند.
در نتیجه می توان گفت کاتوزیان جامعه ایران را جامعه ای متلکی به قدرت دولت و شاه برای پیشرفت
می داند